باید فـَراموشت کُـنم
چندیست تمــرین میکنم...
من میتوانـم ! می شـود ! آرام تلقـین میکُنم
حالم،نه،اصلا خوب نیست تا بعـد،بهــتر میشود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین میکُنم
من میـپذیرم رفتـه ای
و برنمیگـردی همیـن!
خود را بـرای درک این،صـدبار تحسین میکُـنم!!!
کـم کـم ز یـادت میــروم این روزگـار و رسـم اوسـت !
این جُـمله را با تلـخی اش ،صــدبار تضــمیـن میکُـنم
سلام
نمی دونم بیکارید اینارو می نویسید یا واقعا براتون اتفاق افتاده
با دیدن وب شما ُ دلم آتیش گرفت
دلم واسه خودم سوخت
واسه خود بیچارم
یاد روزگاری افتادم که یکیو می خواستم ولی بهش نرسیدم
می سوزم خصوصا بادیدن نوشته هایی مث نوشته های شما
برای دلم که همین الانشم توش ولوله هس ُ دعا کنید
دهانم پر از حرف است.....
اما....
بادهان پر که نمیشود حرف زد!!!!